پیک سبک باران

إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

پیک سبک باران

إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

دلنوشته های آرش نوری

ساعت یازده و ربع بود که کلاس تعطیل شد و من وسایلم رو سریع جمع کردم و  داشتم آماده ی بیرون رفتن از کلاس می شدم که جلوی در کلاس یکی از هم کلاسیهام که اتفاقا خانم بود و اتفاقا ظاهر نامناسبی داشت و موهاش روی مقنعه اش رو گرفته بود ، جلوم رو گرفت ، گفت : ببخشید آقای ... می تونم چند دقیقه وقتتون رو بگیرم ؟ ما هم تف به ریا سرمون رو انداختیم پایین و زل زدیم به کف زمین که خواهش می کنم بفرمایید، اما نمی دونم چرا دوباره گفت ببخشید آقای .. منم دوباره گفتم بفرمایید ولی یه دفعه دیدم هی داره نزدیک تر می شه و خودش رو به زور می خواد ببرِ زیر چشمای من ، منم که دیدم اگه همینطوری پیش بره طرف خیلی صمیمی میشه و . . . ابروهام رو گره زدم و یه نیم نگاه کردم بهش و گفتم بفرمایید ، اون خانم نسبتا چیز (محترم ) گفت فلان مسئله رو که . . . منم بعد از این همه کش و قوس  با شناخت قبلی که از اون داشتم ماجرا رو فهمیدم و دو تا جواب بهشون دادم ، اول اینکه برید از استاد بپرسید دوم اینکه خیلی از خانمها جواب این سوال رو بلدن چرا از من می پرسید ؟ و این شد که ما شدیم نماد غرور در کلاس و از قضا چون شکل بسیجیها هم بودیم دیگه کسی نگفت که فلانی مغرورِ ، همه می گفتن بسیجیها مغرورند . و بعد از اون هم دیگه نه اون خانم و هیچ خانم دیگه ای از من سوالی نپرسید و من اون ماجرا رو فراموش کرده بودم که چند وقت پیش توی وبلاگ یک نظر ( شما بخونید کامنت ) گذاشته بودن که آره شما بسیجیها خیلی مغرورید و حتی حاضر نیستید به هم  سلام بدید ( البته منظور از به هم رو شما می دونید )  ... و یه سری چیزای دیگه (البته این کامنت به بوسیله ی دستان توانمند مدیریت وبلاگ حذف شد و کسی اون رو ندید . ) که من نا خودآگاه ذهنم رفت سراغ اون موضوع و تازه فهمیدم چه خبره ، تازه فهمیدم منظور از غرور که اونا می گن یعنی چی ؟ غرور یعنی اینکه به نا محرم نگاه نکنی ،  تازه فهمیدم غرور یعنی اینکه بدون ضرورت با نامحرم صحبت نکنی ، غرور یعنی اینکه مثل بعضی ها ( شما بخونید خیلی ها ) شماره ی صدتا از حوریان زشت سیرت در گوش ات نباشه . حالا من افتخار می کنم که مغرورم و  خدا رو  روزی هزار بار شکر می کنم که من مغرورم .اصلا منو با آدمای متواضع چیکار . همون آدمای متواضعی که هزار بار در برابر نامحرم کرنش می کنند تا شاید یه نفر نگاهشون کنه ، آدمای متواضعی که اینقدر سرکلاس تیکه می اندازن تا مثلا  . . .

اما دلم واسه اونا می سوزه ، اونایی که نمی دونن این آدمای متواضع چی دربارشون فکر می کنن و پشت سرشون توی جمع های دوستانه چی می گن، که این محیط مقدس تر از این حرف هاست  که من گوشه ای از اون رو براتون بگم .

آره من مغرورم و به غرورم افتخار می کنم چون حالا فهمیدم که غرور در اینجا یعنی عفت .

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۸۹ ، ۱۴:۲۸
آرش نوری

چند روز پیش بود که در وبلاگ یکی از دوستان مطلبی را می خواندم که راجع به نقد یه فیلم طنز داخلی بود ، بعد رفتم سراغ نظرات وبلاگ و اونا رو یکی یکی مرور کردم ، یه نظر توجه منو خیلی به خودش جلب کرد ، اگر درست یادم مونده باشه این طور نوشته بود که « اگر جلوی شما آدمای ریش دار رو نگیری از صبح تا شب توی تلویزیون روضه پخش می کنید و .... »

البته من با اون مطلب و این نظر کاری ندارم و این قضیه رو به عنوان مصداقی از نوعی تفکر خاص که امروزه  در جامعه مشاهده می کنیم ، در اینجا ذکر کردم ، طرز تفکری که در پی ایجاد نوعی بد بینی و خشک نشان دادن افراد مذهبی است و ریش نشانه ای برای افراد مذهبی جامعه است .

خیلی دوست داشتم که در این مطلب به ریشه های این تفکر بپردازم و تا حدی که توانایی داشتم به بررسی جریانی که در پی القای روشنفکری ( بخوانید کوته فکری – البته در اینجا _) در افراد جامعه بخصوص قشر دانشگاهی آن هشتندئ بپردازم  اما ترجیح دادم در این مطلب کمی در مورد ریش صحبت کنم . ( اینکه روشنفکران چه کسانی هستند و افراد کوته فکری که روشنفکری رو تقلید کورکورانه از غرب و کنار گذاشتن احکام اسلام می دانند چه فرقی با ۀنها دارند رو شما بهتر از بنده می دونید.)

اول باید این موضوع رو تبیین کنم که چرا ریش را نشانه ای برای افراد مذهبی می دانند و آیا واقعا تمام دین وایمان  آدمها به ریششان بستگی دارد ؟

در ابتدا باید عرض کنم که هیچکدام از مراجع فعلی تراشیدن ریش رو جایز نمی دانند ، بنابراین تراشیدن ریش عمل حرامی است و زمانی این امر اهمیت پیدا می کند که به این نکته توجه داشته باشیم که این عمل کاملاً آشکار است ، پس کسی که ریش خود را می تراشد عمل حرامی را آشکارا انجام داده است و به همین خاطر است که اکثریت علما این افراد را عادل نمی دانند و حتی برخی آنها را فاسق به شمار می آورند ( منظور اصطلاح فقهی عادل و فاسق است .)

و اما این نکته که آیا تمام افرادی که ریش دارند ، مسلمان کاملند و عاری از اشتباهند ، پر واضح است که این طور نیست ، اما می توان گفت تمام افرادی که احکام اسلامی را کاملاً رعایت می کنند ریش خود را نمی زنند .

البته منظور بنده این نیست که افراد بی ریش تماماً افراد بی دین و فاجری هستند ، خیر ، شخصاً افراد زیادی رو می شناسم که انسان های بسیار سالم و پاکی هستند اما غالباً یا به دلیل نا آگاهی و یا به خاطر جوی که در آن قرار گرفته اند ، این کار را انجام داده اند ، جوی که امروز بخصوص در فضای دانشگاه زیاد مشاهده می شود ، از برخوردهای برخی اساتید گرفته تا گوش و کنایه های برخی از دانشجویان و نگاههای معنی دار برخی از مرم .

اما نگرانی و تأسف ما نه به خاطر چند رفتار سبک و نگاه خاص است که ما مدعی ادامه ی راه کسانی هستیم که در راه حفظ دین خود از جان و مال و خانواده ی خود گذشتند ، بلکه درد ما از این است که بعد از گذشت 32 سال از انقلاب اسلامی تهاجم فرهنگی بلایی یر سر افراد جامعه ما آورده است که رعایت ابتدایی ترین احکام اسلامی را عقب ماندگی و تحجر و افراد مؤمن را امّل می خوانند. و ایا در جامعه ای که در آن ابتدایی ترین شعائر اسلامی مورد تمسخر قرار می گیرند ،آیا می توان به پیاده کردن  دستوراتی مانند عدالت و امر به معروف و نهی از منکر فکر کرد ؟ و حال اگر کشور خودمان را بعد از انقلاب با دیگر کشورها که اکثراً محو تفکرات سکولار هستن مقایسه کنیم ، مثل بهشت است در مقابل جهنم و این یعنی : الهم عجل لویک الفرج  

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۸۹ ، ۱۴:۲۶
آرش نوری


مطلب قبلی رو که توی وبلاگ گذاشته بودم ، یه نفر  در بخش نظرات از هویت بنده پرسیده بود ، بنده ی خدا خیلی هم اصرار کرده بود.

اگر درست یادم بیاد یه جا خوندم که یه نفر از  آقای آخوند ( رحمت الله علیه ) از دینداری پرسیده بود و ایشان فرموده بودند تمام دینداری در این جمله است : « مرنج و مرنجان» . به همین خاطر در این مطلب خواستم خودم رو معرفی کنم تا دل اون بنده خدا رو بدست آورده باشم.

در این باره که از کجا شروع کنم خیلی فکر کردم ، خواستم بگم شیعه ام ، به یاد فرمایش اما حسن ( علیه السلام )افتادم که در جواب مردی که عرض کرد : من از شیعیان شما هستم فرمود : «ای بنده خدا اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی ، راست می گویی ،ولی اگر چنین نباشی ، پس با ادای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی ، بر گناهانت میفزای » کمی به اعمالم و  احادیثی که در یاد داشتم فکر کردم ترسیدم ، خواستم بگویم مومن و مسلمانم به یاد حدیث امام صادق ( علیه السلام ) افتادم که فرمود : « مسلمان ، کسی است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند و مومن ، کسی است که مردم او را امین مال و جان خود بدانند . »

خواستم بگویم بسیجی ام ، دیدم بسیجی جامع همه ی اینهاست و این نام شایسته ی کسانی است که در روزگاری نه چندان دور از جان و مال و خانواده برای حفظ دین خود گذشتند و مهم ترین پیامشان این بود که پشتیبان ولایت فقیه باشید، ولایت فقیهی که من آنقدر همت ندارم که با مطالعه ی چند کتاب بتوانم آنرا اثبات کنم ! چه رسد به آنکه ... .

خواستم بگویم دانشجویم  ،یاد جمله ی آقا افتادم که فرمود : « دانشگاه بی دانش فقط یک گاه است مثل فسنجان بی جان » خنده ام گرفت و دیدم من هم دانشجوی بی دانش هستم اما جو فایده های زیادی دارد اما من ...   و به قول قیصر : « عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم ، تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم »

اما سپاس خدای را عزّ و جلّ که بدون هیچ لیاقتی این همه نعمت را ارازانی ما کرد  وما قدر ننهادیم . به همین خاطر تصمیم گرفتم اصلاح نفس کنم و از همه ی گذشته ام تبری جویم که پیامبر فرمود : « نزد خدا چیزی محبوبتر از مرد مومن یا زن مومن توبه گر نیست . » و این طور است که نام بنده چیزی نیست مگر «توبه».

و اما خمینی که درود و رحمت خداوند بر او باد چه زیبا سرود انوقت که گفت:

 

  الا یا ایها الساقی زمــــــی پرساز جامم را      که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را

از آن می ریزد در جامم که جانم را فنا سازد      برون سازد زهستی نیرنگ و دامــــم را

از آن می ده که جانم را زقید خود سازد رها      بخود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامـــم را

از آن می ده که  در خوتگه رندان بی حرمت      به هم کوبد سجودم را به هم ریزد قیامم را

نبودی در حریم قدس  گلـــرویان میخانه      که از هر روزنی آیم گلـــی گیر د لجامم را

روم در جرگه پیران از خود بــی خبر شاید      برون سازند از جانم به می افکار خامــم را

توای پیک سبک باران دریای  عـدم از من       به دریا دار آن وادی رسان مدح و سلامم را

بساغر ختم کـردم این عدم اندر عدم نامه       به پیر صومعه برگو ببین حسن ختامــم را

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۸۹ ، ۱۴:۲۳
آرش نوری

چیه چرا فحش می دید ، تیترو می گید ، آره قبول دارم خیلی ناجوره اما عجله نکنید اول متن رو بخونید بعدا اگه خواستید فحش بدید .

 

اول از همه باید بگم که منظورم از افسر چیز نرم چیه و فرق اون با افسر جنگ نرم چیه :

همانطور که همه ی شما می دونید مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای به دانشجویان لقب افسران جنگ نرم و به اساتید دانشگاه لقب فرماندهان جنگ نرم رو دادند و در واقع از همه ی این اقشار خواستند که به مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب که از شیوه های نوینی شروع به جنگیدن کردند بپردازند .

اما ه کم که اول به خودم و بعدا به اطرافم نگاه می کنم ، تو خودم و خیلی ها خبری جدی از این فرمایش آقا نمی بینم ، البته این که اکثر دانشجوها به این فکر نیستند به کنار ، چیزی که منو بیشتر اذیت می کنه اینه که خیلی از کسانی که اسم خودشون رو گذاشتن بسیجی ( مثل من و م . ا پ *) (* توضیح : فکر بد نکنید یعنی : مخفف آدمهای پر رو ) اصلا توی این فضا نیستند و عملا کاری نمی کنند و بیشتر به فکر خوردن و خوابیدن و یه جای گرم و نرم هستند و اینگونه شعار میدهند که : (( می خوریم ، می خوابیم ، افسر چیز نرمیم )).

خوب دیگه باید منظورم رو از چیز نرم فهمیده باشید ، آره منظورم اون افراد بیخیالی هستند که اصلا به اطرافشون کاری ندارن ، به قول اون کتاب معروف که پیشنهاد می کنم حتما اون رو بخونید : (( دانشجو باید سیب زمینی نباشد . )) هرچند که سیب زمینی خواص زیادی داره  و حتی باهش می شه لامبورگینی خرید ولی بعضی ها ...

نکته ی دوم اینکه شاید بعضی ها بگن حرف نزدن و دخالت نکردن توی امور بهتر از این ِ که در جبه ی مخالف باشی . اما من خیلی اینو قبول ندارم ، چون به نظر بنده اونی که مخالفت می کنه اونقدر همت و جربزه داره که نظر خودش رو هرچند به ناحق باشه بیان کنه البته خیلی خوب هم به دشمن سواری می ده ولی خوب معلوم الحاله ولی اون کسی که سکوت می کنه شاید به دشمن سواری نده ولی دشمن می تونه اونو بدوشه* (  *اشاره به حدیث حضرت علی علیه السلام که فرمود در فتنه ها چون شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند . ) و از این طریق به دشمن خدمت می کنه . که البته این ناشی از کم همتی و کم بصیرتی است چون به هر حال در باطن  یا طرفدار حقِِِ یا باطل و راه سومی هم وجود نداره .

نکته ی سوم اینکه افسر جنگ نرم بودن هزینه داره ( به قول شهید بهشتی بهشت را به بها دهند نه به بهانه ) بالاخره هرچی باشه ، جنگِ دیگه ، قرار نیست که خیلی راحت باشه ( به قول نا متعارف ریلکس ریلکس ... ) درست که نرم ِ ولی جنگ نرم ِ چیز نرم که نیست . به هر حال مواظب باشیم یه دفعه کم نیاریم و کنار بکشیم .

و در آخر هم برای همه ی شما افسران چیز نرم ببخشید جنگ نرم آرزوی موفقیت می کنم .

وسلام

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۸۹ ، ۱۴:۳۸
آرش نوری