فوتبال و توهم مدرن
چند وقت پیش به آرایشگاه رفته بودم و منتظر بودم تا نوبتم بشه که آرایشگر مشغول صحبت با یکی از مشتری ها شد و بحث کشید به فوتبال و برنامه ی نود، طرف می گفت دیشب تا ساعت دو سه بیدار بوده و برنامه ی نود رو میدیده و به همین خاطر صبح دیر سرکار رفته بعد هم با افتخار اضافه کرد اصلا من به رئیسم گفتم هروقت برنامه ی نود رو نشون بده من دیر سرکار میام ، صحبت اونها همچنان ادامه داشت و من یاد دوران ابتدایی و راهنمایی خودم افتادم که چقدر عشق فوتبال بودم و برای بعضی بازی ها تا دیر وقت بیدار می موندم، یادم میاد ایام جام جهانی حتی یه بازی روهم از دست نمی دادم ، دعواهای قبل و بعد از شهرآوردها هم جای خودش رو داشت .
حالا اما چند سالی می شه که دیگه فوتبال نگاه نمی کنم و حتی وقتی می بینم بعضی ها چطور فوتبال نگاه می کنند و حرص می خورند خنده ام میگیره ( شما بخونید گریه )، نمی دونم ماجرا از کجا شروع شد و لطف خدا چطور شامل حال بنده شد که از این گرفتاری نجات پیدا کردم آما شاید خیلی هم سخت نباشه ، فقط یه فکر بی طرف لازم داره که اندکی به دور از جو موجود در مورد فوتبال فکر کنه ، حتما شما ماجرای مظفرالدین شاه رو شنیدید که وقتی برای اولین بار به تماشای فوتبال رفت پس از پایان بازی پرسید اینها چند نفرند ؟ جواب دادند 22 نفر ،کاملا جدی گفت خوب 21 توپ دیگه هم بخرید و به اونا بدید تا همه دنبال یه توپ ندوند.
این داستان برای کسانی که در فضای امروز زندگی می کنند و با تمام وجود این فرهنگ رو پذیرفته اند شاید احمقانه بیاد و کلی به تمسخر مظفرالدین شاه بپردازند اما اگر بی طرف بخواهیم قضاوت کنیم و از فضای که در ذهنمان درست کرده ایم بیرون بیاییم ( فضایی که فوتبال را نشان تمدن ، پیشرفت و حتی در ایران نشان مردانگی می داند ) شاید حرف مظفرالدین شاه خیلی هم بی ربط نباشد ، وشاید به این نتیجه بتوان رسید که تماشای فوتبال کاری عبث و بیهوده است. اگر به شما بگویند اگر یک توپ از خطی 5 سانتی متری عبور کند چه اتفاقی خاهد افتاد شما چه می گویید ؟ و آیا فوتبال چیزی جز تلاش برای این کار است ؟ آیا این ما نیستیم که با پروبال دادن به یک امر پوچ خود را اسیر آن کرده ایم ؟
اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که اگر فوتبال وهم است پس چرا با عبور توپ از یک خط میلیونها انسان خوشحال و میلیونها نفر دیگر غمگین می شوند ؟ و آیا می توان تاثیر فوتبال را در اقتصاد کشورها نادیده گرفت ؟
جواب اینجاست که فوتبال جز کوچک و کم ضرر از جهانی است که بر پایه ی توهم بنا شده است ، جهانی که در آن ابتدا انسان خود را محور همه چیز ساخت (اومانیسم ) و سپس همه روابط و قراردادهاا را حول خود قرار داد ، واقعیت این است که امروز این فرهنگ چنان بزرگ شده و در همه ی جوامع نفوذ کرده که ما به عنوان یک مسلمان حتی فکر کردن برخلاف آن را درست نمی دانیم و این یعنی شبیخون فرهنگی .
فرهنگی که ما را اسیر قید و بندهای توهمی خود کرده است ، از فوتبال و جایزه ی اسکار که کم خطرترین مصادیق آن هستند تا اقتصاد و روابط جنسی ما همه تحت تاثیر این فرهنگ است ، فرهنگی که در آن خداوند در حالی خالق هستی است که کاملا در اختیار انسان است و انسان دیگر خود را بنده ی او نمی داند و مگر توهمی بزرگ تر از این هم وجود دارد که انسان خود را اصل بداند و در این صورت است که روابط ما به جای اعتبار گرفتن از خداوند از خودمان اعتبار می گیرد و مگر ظلمت آخرالزمان پیزی به غیر این است ؟
(توضیح : هدف بنده در این نوشته این نبود که کلا فوتبال را نفی کنم و فوتبال بازی کردن را غلط بدانم که در شرایط امروز فوتبال بازی کردن را به عنوان یک ورزش قبول دارم ( البته نه نگاه کردن را ) ، هدف کلی بنده نقد نسبی فرهنگ مدرنیته و اومانیسم بود که چون فوتبال را یکی از مصادیق آن دیدم ترجیح دادم از آن شروع کنم.)
برای مطالعه ی بیشتر در مورد مدرنیته کتابهای زیر را پیشنهاد می کنم :
1- فرهنگ مدرنیته و توهم ( اصغر طاهرزاده)
2- آخرین دوران رنج (مرتضی آوینی)
3- اتوپی و عصر تجدد ( دکتر رضا داوری )